تحقق سبک زندگی دینی یکی از مهمترین آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و هست اما متأسفانه این مهم هنوز تحقق پیدا نکرده و فراتر از آن، هنوز چیستی سبک زندگی دینی در مقام نظر نیز روشن نگشته است. یکی از مهمترین عناصری که در تحقق سبک زندگی دینی نقش بسزایی دارد روانشناسی و مشاوره است. روانشناسی و مشاوره اسلامی یکی از مهمترین موضوعات مورد توجه اندیشمندان مذهبی از ابتدای انقلاب اسلامی نیز بوده که ذهن آنان را به خود مشغول نموده است اما با وجود تلاشها و فعالیتهای گسترده هنوز نمیتوان دستاورد قابل اعتنایی در این حوزه مشاهده نمود.
روانشناسی و مشاوره اسلامی هنوز مفهومی گنگ و مبهم است و اصول، مبانی، ساختار و چارچوب آن روشن نگشته است. تبیین تفاوت روانشناسی اسلامی و روانشناسی مدرن تاکنون از سطح کلیاتِ مبهم و گنگ فراتر نرفته است و این یعنی هنوز روانشناسی اسلامی به درستی و در قالب یک نظام جامع و متقن ارائه نگشته است.
مشکلات مختلف حوزه سبک زندگی همچون ازدواج، خانواده و تربیت فرزند حل نخواهد شد تا زمانی که روانشناسی و مشاوره اسلامی به درستی فهم گردد. البته روانشناسی اسلامی تنها محدود به مشاوره فردی و توصیههای اخلاقی نیست بلکه روانشناسی اسلامی علمی تمدن ساز است که حوزه های محتلف جامعه و تمدن را تحت تأثیر قرار میدهد. روانشناسی اسلامی یعنی انسانشناسی اسلامی و انسانشناسی اسلامی یعنی جامعه و تمدن اسلامی لذا نباید تصور نمود که روانشناسی محدود به بعد فردی زندگی است. روانشناسی در معنای حقیقی خود علمی است جامعه ساز و تمدن ساز لذا یکی از علومی که در فرآیند تمدنسازی اسلامی باید در اولویت تحول قرار گیرد علم روانشناسی است.
لازمه دستیابی به روانشناسی اسلامی آسیب شناسی وضع موجود و عبرت آموزی از گذشته است. آسیب شناسی بحثی بسیار مفصل و اساسی است که لازمه عبور از وضعیت موجود است که مجال طرح آن در اینجا نیست اما هر آن کس که ادعای روانشناسی و مشاوره اسلامی دارد باید بتواند با جامع نگری و ژرف نگری و یا به عبارت بهتر با بینش تمدنی، از یک سو حقیقت عالم مدرن و از سوی دیگر حقیقت اسلام را بشناسد و مبتنی بر این شناخت در راستای تحول قدم بردارد. تحقق روانشناسی اسلامی نیز فرآیندی طولانی و تمدنی است که لازمه آن بینش تمدنی است و تا این درک و بینش حاصل نشود نمی توان قدم اساسی و مهمی در این زمینه برداشت.
روانشناسی اسلامی یعنی همان معرفت النفس در ادبیات اسلامی. معرفت النفس مقوله ای است که در ادبیات دینی در شرح آن بسیار گفته شده است اما آنچه مهم است فهم نظام جامع معرفت النفس است که بتوان گزاره های مختلف مطرح شده در دین را ذیل آن قرار داد و ذیل آن چارچوب کلی، تمامی معارف را نظم بخشید. نظام جامع معرفت النفس را می توان از دل دو روایت زیر بیرون کشید.
امام صادق علیهالسلام می فرمایند:
عِرْفَانُ الْمَرْءِ نَفْسَهُ أَنْ یَعْرِفَهَا بِأَرْبَعِ طَبَائِعَ وَ أَرْبَعِ دَعَائِمَ وَ أَرْبَعَةِ أَرْکَانٍ فَطَبَائِعُهُ الدَّمُ وَ الْمِرَّةُ وَ الرِّیحُ وَ الْبَلْغَمُ وَ دَعَائِمُهُ الْعَقْلُ وَ مِنَ الْعَقْلِ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ أَرْکَانُهُ النُّورُ وَ النَّارُ وَ الرُّوحُ وَ الْمَاءُ[1].
خودشناسى این است که انسان خود را به چهار طبیعت، چهار ستون، و چهار رکن بشناسد، طبیعتها عبارتند از: خون، صفرا، باد، و بلغم. ستونها: عقل است، و فهم و حفظ که از عقل منشأ گیرند، و ارکان: نور، آتش، روح و آب است.
امیر مؤمنان علی علیهالسلام می فرمایند:
«العقول ائمة الافکار، و الافکار ائمّة القلوب، و القلوب ائمّة الحواس، و الحواسّ ائمّة الاعضاء[2]؛
عقل ها پیشوایان فکر ها، و فکرها پیشوایان قلب ها، و قلب ها پیشوایان حواس، و حواس پیشوایان اعضاء می باشند.»
معرفت النفس دینی انسان را دارای سه بعد طبع، ستون و رکن می داند که هر یک از چهار بخش تشکیل شده اند. چهار طبع عبارتند از دم، صفرا، سودا و بلغم. چهار ستون عبارتند از عقل، فکر، قلب و حس. چهار رکن نیز عبارتند از نور، آتش، روح و آب.
.
نظام جامع روانشناسی اسلامی
بر پایه این این نظام جامع معرفت النفس، جسم خاکی انسان با سایر ابعاد عقلی و روحی ارتباط وثیق دارد و این ابعاد بر هم تأثیر و تأثر دارند. یکی از ابعاد نفس، طبع یا مزاج انسان است که متأسفانه نه در انسانشناسی و روانشناسی دینی به آن توجه شده است و نه در روانشناسی مدرن غربی. روانشناسی اسلامی یا معرفت النفس دینی موضوعی بسیار گسترده است که کل آن باید در یک مجموعه یکپارچه دیده شود اما از آنجاییکه موضوع مزاج و جایگاه آن در نفس انسان مورد غفلت اندیشمندان حوزه روانشناسی بوده است باید به صورت ویژه مورد توجه قرار گیرد.
مزاج و طبع یک سوم شخصیت افراد را شکل می دهد و افراد می توانند با شناخت طبع و مزاج خود به تدبیر و مدیریت آن پرداخته و متناسب با آن زندگی خود را سامان دهند. مزاجهای چهارگانه خصوصیات مختلفی دارند و هریک ویژگی های اخلاقی خاصی را سبب می شود لذا شناخت این بخش از وجود انسان یعنی شناخت یک سوم شخصیت انسانی. مزاج بخشی از وجود انسان است که علاوه بر آن که حوزه روان را شامل شده و به ویژگی های اخلاقی مرتبط است با مباحث طب و تغذیه نیز ارتباط تنگاتنگ دارد. طبع یا مزاج حوزه ارتباط طب و پزشکی با روانشناسی نیز محسوب می شود لذا بخشی راهبردی در وجود انسان است.
مزاج شناسی یکی از ارکان اساسی روانشناسی است که کاربردی گسترده در مسائل حوزه خانواده نیز دارد. همسرگزینی باید به گونه ای باشد که مزاج زوجین متناسب با هم باشد تا پایداری زندگی تقویت گردد. اگر تناسب مزاج در ازدواج رعایت نشود افراد به صورت طبیعی نمی توانند در کنار یکدیگر زندگی خوبی داشته باشند و زندگی آنها با مشکل مواجه خواهد شد. علاوه بر همسر گزینی تدبیر مزاج در مراحل مختلف زندگی خانوادگی اعم مسائل اجتماعی، رفتاری یا جنسی نیز ضروری است. در تربیت فرزند و شناخت استعداد نیز مزاج امری مهم و اساسی است. به هر حال در یک کلام باید گفت مزاج شناسی یکی از ارکان اصلی معرفت النفس و روانشناسی است که عدم توجه دقیق به آن می تواند عواقب سوئی برای خانواده در مراحل مختلف به همراه داشته باشد.
مزاج، بستر و زمین درخت وجود انسان است و تا این بستر به تعادل نرسد و در مطلوب ترین حالت قرار نگیرد نمی توان انتظار داشت که انسان به رشد و تعالی دست یابد. بسیاری از مسائل و مشکلات و بیماری های روانی ریشه در مزاج و طبع دارد لذا درمان آنها نیز باید از این طریق صورت گیرد. با این وصف روانشناسی مزاج باید وارد علم روانشناسی و به تبع آن وارد علم مشاوره گردد.
روانشناسی مزاج راه عبور از روانشناسی مدرن به روانشناسی اسلامی است. در صورت بسط و گسترش روانشناسی مزاج می توان چارچوب روانشناسی اسلامی را نیز به تبع آن وارد حوزه علم روانشناسی نمود. به دلیل آنکه کل چارچوب نظام روانشناسی اسلامی دارای یک شاکله مشابه است در صورت بسط روانشناسی مزاج زمینه بسط سایر ابعاد روانشناسی اسلامی نیز فراهم می گردد. ارکان، ستونها و طبایع در نظام جامع روانشناسی اسلامی از یک شاکله کلی پیروی می کنند و در هم تنیده اند لذا فهم یکی به فهم سایر ابعاد نفس منجر می گردد. طبایع روی دیگر ارکان و ستون ها هستند لذا روانشناسی مزاج را می توان مدخل به روانشناسی اسلامی دانست. روانشناسی مزاج هم ملموس و عینیتر است و هم کاربردی تر لذا پذیرش بیشتری نیز دارد لذا بهترین مدخل برای روانشناسی اسلامی محسوب می گردد.
صفات اخلاقی همچون حسد، کبر، غرور، ترس، شجاعت، امید و غیره، استعداد افراد، رابطه افراد با خانواده، سبک زندگی، شغل و همه شئون نفس انسان از مزاج تأثیر شدید میپذیرد زیرا یک سوم شخصیت انسان مزاج اوست لذا اهمیتی غیر قابل انکار دارد. روانشناسی مزاج علمی است کاربردی که در همه شئون جامعه همچون مدیریت، سیاست، اقتصاد، علوم نظامی، تعلیم و تربیت و غیره کاربرد دارد.
تمامی بیماری روانی همچون افسردگی، دوقطبی، شیزوفرنی، وسواس و غیره با مزاج ارتباط دارد لذا در درمان آنها روانشناسی مزاج حرف اول را میزند. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم میفرمایند: «سردی، ریشه هر بیماری است». و بی شک بیماری های روانی نیز ذیل آن قرار میگیرند.
امام رضا علیهالسلام درباره اهمیت روانشناسی مزاج میفرمایند:
أَنَّ قُوَى النَّفْسِ تَابِعَةٌ لِمِزَاجَاتِ الْأَبْدَانِ وَ مِزَاجَاتُ الْأَبْدَانِ تَابِعَةٌ لِتَصَرُّفِ الْهَوَاءِ فَإِذَا بَرَدَ مَرَّةً وَ سَخُنَ أُخْرَى تَغَیَّرَتْ بِسَبَبِهِ الْأَبْدَانُ وَ الصُّوَرُ فَإِذَا اسْتَوَى الْهَوَاءُ وَ اعْتَدَلَ صَارَ الْجِسْمُ مُعْتَدِلًا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَنَى الْأَجْسَامَ عَلَى أَرْبَعِ طَبَائِعَ عَلَى الدَّمِ وَ الْبَلْغَمِ وَ الصَّفْرَاءِ وَ السَّوْدَاءِ فَاثْنَانِ حَارَّانِ وَ اثْنَانِ بَارِدَانِ وَ خُولِفَ بَیْنَهُمَا فَجُعِلَ حَارٌّ یَابِسٌ وَ حَارٌّ لَیِّنٌ وَ بَارِدٌ یَابِسٌ وَ بَارِدٌ لَیِّنٌ ثُمَّ فُرِّقَ ذَلِکَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَجْزَاءٍ مِنَ الْجَسَدِ عَلَى الرَّأْسِ وَ الصَّدْرِ وَ الشَّرَاسِیفِ وَ أَسْفَلِ الْبَطْنِ وَ اعْلَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَنَّ الرَّأْسَ وَ الْأُذُنَیْنِ وَ الْعَیْنَیْنِ وَ الْمَنْخِرَیْنِ وَ الْأَنْفَ وَ الْفَمَ مِنَ الدَّمِ وَ أَنَّ الصَّدْرَ مِنَ الْبَلْغَمِ وَ الرِّیحِ وَ أَنَّ الشَّرَاسِیفَ مِنَ الْمِرَّةِ الصَّفْرَاءِوَ أَنَّ أَسْفَلَ الْبَطْنِ مِنَ الْمِرَّةِ السَّوْدَاءِ.[3]
همانا نیروى نفس تابع مزاج بدنها است و مزاج بدنها نیز تابع دگرگونی هواهاست. بر همین اساس است که مىبینیم اگر هواى سرد به گرم تبدیل شود و یا گرمى هوا مبدل بسرما شود بدن و صورت نیز تغییر میکند و این تغییر ناشى از تغییر مزاج است که بر اثر دگرگون شدن هوا پیدا شده است. پس در زمان و مکانى که هوا معتدل باشد مزاجهاى ابدان نیز معتدلست و تصرفات امزجه در حرکات طبیعیه خود بطورى که مصلحت اوست انجام میگیرد از قبیل هضم و جماع و خواب و حرکت جوارح و سایر جنبشها. خداوند تعالى اجسام را روى چهار طبیعت بنا کرده است و آنها عبارتاند از صفراء و سوداء و خون و بلغم که دوتاى آنها گرم و دوتاى دیگر سرد است و میان هر دوتاى آنها از لحاظ دیگر اختلاف است یکى گرم مرطوب دیگرى گرم خشک و یکى سرد مرطوب و دیگرى سرد خشک.هر یک از این طبیعتها را بر قسمتى از اعضاء بدن مسلط کرد بنا بر این بدن نیز داراى چهار قسمت (عضو) مهم است سر، سینه، پهلو، شکم. خون را بر سر یعنى چشمها و گوشها و بینى و دهان و دماغ مسلط کرد. بلغم را بر سینه با نیروى باد استیلا داد. صفراء را بر اضلاع و دندههاى پهلو غالب کرد. سوداء را بر شکم و احشاء و امعاء چیره گردانید.
بخشی از کتاب در دست تألیف «روانشناسی مزاج» اثر علی باقری